قلب های متلاطم

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

ارثیه زهرا

16 فروردین 1394 توسط fatemehtaheri

روزهای اول جنگ،شهر اشغال شده ي هویزه…

دختر جوانی را به همراه مادرش به مقر بعثی ها می آورند…

یکی از مسئولین بعثی (ستوان عطوان) دستور می دهد دختر را به داخل سنگرش بیاورند

مادر را بیرون سنگر نگه می دارند…

لحظه ای شیون مادر قطع نمی شود…

دقایقی بعد بانوی جوان با حالتی مضطرب،دستان خونی و چادر و لباس پاره شده سراسیمه از داخل سنگر به بیرون فرار می کند…

تعدادی از سربازان به داخل سنگر می روند و با جسد ستوان عطوان مواجه می شوند.

دختر جوان هویزه ای حاضر نشده عفتش را به بهای آزادی بفروشد و با سرنیزه،ستوان را به هلاکت رسانده و حتی اجازه نداده چادر از سرش برداشته شود…

 

خبر به گوش سرهنگ هاشم فرمانده مقر می رسد

با دستور سرهنگ یک گالن بنزین روی دختر جوان خالی می کنند…

در چشم بهم زدنی آتش تمام چادر بانو را فرا می گیرد و همانند شعله ای به این سو و آن سو می دود.

و لحظاتی بعد جز دودی که از خاکستر بلند می شود چیزی باقی نمی ماند…

فریادهای دلخراش مادر برای بعثی ها قابل تحمل نیست

مادر را نیز به همان سبک به وصال جگرگوشه اش می رسانند…

خواهرم قدر بدان

چادرت ارثیه زهرا بود؛

یادگاری که سر زینب بود؛

و 

پدر و هر دوبرادر؛

همه حساس به آن چادر خاکی بودند…

.

تا علی ضربت خورد

گفت زینب گل بابا

علی و آل علی

به فدای تو و این چادر تو

نگذاری که بیفتد به زمین

.

تا حسن شد جگرش پاره به جامی از زهر

گفت خواهر

به همان لحظه مادر

که زمین خورد قسم

چادر از دست نده

.

و گمانم که حسین

وسط معرکه کرب وبلا

یک نگاهش به سوی لشکر دشمن 

و نگاهی دگرش سمت همین چادر زینب بوده

هر نگاهی که به خواهر می کرد

چادرش را می دید

فکر و ذکرش و خیالش

همه می شد راحت

.

به گمانم وسط آن گودال

نگران حرم و چادر زینب بوده

همه خون ها به فدای تو و آن چادر تو

زینبم تو حواست باشد.

.

اینک اما امروز

خواهرم

از همان روز نخست

سنبل غیرت ما چادر مشکین تو بود

این همه خون جگر ها

این همه نیزه و سرها

همه رفتند که تو

بشوی چادری و زهرایی وارث چادر زینب نکند خون به دل مهدی زهرا بکنی؟؟؟

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 1 نظر

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت

نظر از: الزهرا (س) نصر [عضو] 
  • الزهرا(س) نصر

سلام
خیلی خوب بود. ممنون، موفق باشید.
یا علی

1394/01/16 @ 17:51


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

قلب های متلاطم

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

آمار

  • امروز: 20
  • دیروز: 10
  • 7 روز قبل: 26
  • 1 ماه قبل: 813
  • کل بازدیدها: 11244

آخرین مطاب

  • بیانات اقا
  • نیاز
  • ماه دوستی
  • منتظر
  • پیداکردن کیمیا رو یادبگیر
  • ببین وبگو چه جالبه
  • درخواست
  • ,وصف خدا از خلقت زن
  • منظوراز سرمستودع درصلوات حضرت زهرا س
  • دانستنیهای مفید
  • نکات خیلی مفید برای وبلاگ نویسان
  • یاور
  • تربیت زیبا
  • لبخند
  • باوفاترین دوست
  • یاداوری های وبلاگ
  • گاهی هم لبخند زدن لازمه
  • ارثیه زهرا
  • دجالواره
  • نکات فراموش نشدنی

آخرین نظرات

  • الزهرا (س) نصر  
    • الزهرا(س) نصر
    در ماه دوستی
  •  
    • کهف
    در ماه دوستی
  • الزهرا (س) نصر  
    • الزهرا(س) نصر
    در منتظر
  • رحیمی  
    • محدثه بروجرد
    در ,وصف خدا از خلقت زن
  • ابی ارام  
    • ابی ارام
    در منظوراز سرمستودع درصلوات حضرت زهرا س
  • بني جمالي  
    • ریحانه های منتظر
    • نفس.....
    در منظوراز سرمستودع درصلوات حضرت زهرا س
  • الزهرا (س) نصر  
    • الزهرا(س) نصر
    در یاداوری های وبلاگ
  • لبخندها وگریه های یک طلبه  
    • لبخندها و گریه های یک طلبه
    در یاداوری های وبلاگ
  • الزهرا (س) نصر  
    • الزهرا(س) نصر
    در ارثیه زهرا
  • الزهرا (س) نصر  
    • الزهرا(س) نصر
    در گاهی هم لبخند زدن لازمه
  • قديري اناري  
    • یاس خوشبو ی عالم
    در دجالواره
  • الزهرا (س) نصر  
    • الزهرا(س) نصر
    در نکات فراموش نشدنی
  • الزهرا (س) نصر  
    • الزهرا(س) نصر
    در مثبت گرایی
  • ستاره طیب  
    • ریحانه
    • طاير عرشي
    در باورها
  • ابراهيمي  
    • عاشقان خدا
    در توجیه گناه
  • صبا ملکوتی  
    • « مرغ باغ ملکوت »
    • تا ملکوت
    در نصیحت
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس